با تو آدم مست باشد، تا سحر بیدار... فکرش را بکن!
در تراس خانه رویارو شوی با عشق بعد از سالها
بوسه و گریه، شکوه لحظهی دیدار... فکرش را بکن!
سایهها در هم گره، نور ملایم، استکان مشترک
خنده خنده پر شود خالی شود هربار... فکرش را بکن!
ابر باشم تا که ماه نقرهای را در تنم پنهان کنم
دوست دارد دورِ هر گنجی بچرخد مار... فکرش را بکن!
خانهی خشتی، قدیمی، قل قل قلیان، گرامافون، قمر
تکیه بر پشتی زده یار و صدای تار... فکرش را بکن!
از سماور دستهایت چای و از ایوان لبانت قند را...
بعد هم سیگار و هی سیگار و هی سیگار... فکرش را بکن!
اضطراب زنگ، رفتم وا کنم در را، که پرتم میکنند
سایهها در تونلی باریک و سرد و تار... فکرش را بکن!
ناگهان دیوانهخانه... ــ وَ پرستاری که شکل تو نبود
قرصها گفتند: دست از خاطرش بردار! فکرش را نکن
غلامرضا سليمانی
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 210
بازدید هفته : 1341
بازدید ماه : 4558
بازدید کل : 305863
تعداد مطالب : 828
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1
<-PollItems->
|
||