نگاهی باز
بخود گفتم, دمادم لحظه در لحظه:
نگاهی باز باید ... سایبان خستگی های دلم باشد
وگوید با دلم سوگند گرم بودنی با عشق
نگاهی باز باید تیره گی های دلم را روشنی بخشد
و یکبار دگر از رویش سبز اهورائی بگوید باز
دلی باید توان و قدرتش باشد
که آتش را
بنام زندگی همواره روشن کرده
قلبم را بسوزاند
نه اما ازسر اندوه
که تنها از سر گرمای عشقی گرم وجاویدان!!!
نگاهی باز باید , سایبان خستگی های دلم باشد
و دیدم ناگهان من , دیدگانی گرم وسوزان را
و دل بستم تمام زندگی, بر او
و شبهایم چه گرم و وه چه نورانی
تمام آتش این زندگانی را به قلبم داد
کنون میسوزم از آن شعله هردم
به هر روز وشبی همواره پی در پی
ودل میگویدم :خود بوده ای آخر
که آتش را دمادم یاد میکردی
کنون بامن بسوز وباز هم در شعله آتش
به فریاد دلت فرمان بده :« ای دل»
بسوز و بازهم خاموش دنیا باشبسوز و بازهم اشک دل ودیده ز چشمانت بگیر و باز هم
با خود بگو هردم : زپا هرگز نمی افتمولی افسوس....
ولی افسوس
در این شعله ها دیگرتوانی نیست
رهایم کن مرا آخر که تا گریم بسوز عشق خود
همواره بی پروا
رهایم کن
که فریادی زنم از عمق این سینه
رهایم کن که من تنها فقط یک موج فریادم
فقط یک سینه پر اشکم
فقط یک قلب تنهایم
رهایم کن ...رهایم کن!!!!
شعر ی از: فرزانه شیدا/ ف..شیدا
بُعد سوم آرمان نامه به قلم فرزانه شیدا
http://javedane-ha.blogspot.com/2009/10/blog-post_5837.html
سایت:جاودانه ها: سخنان مشاهیرو بزرگان جهان به مدیریت آقای استاد امیر همدانی
کتب واشعار فرزانه شیدا
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 2751
بازدید هفته : 3408
بازدید ماه : 6625
بازدید کل : 307930
تعداد مطالب : 828
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1
<-PollItems->
|
||